براي او كه دوستش دارم ...

براي او كه دوستش دارم ...

عاشقانه

منوي اصلي

آرشيو موضوعي

آرشيو مطالب

لينکستان


امکانات

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 40
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 116
بازدید ماه : 265
بازدید کل : 69566
تعداد مطالب : 98
تعداد نظرات : 49
تعداد آنلاین : 1


متن ترانه هاي داريوش

 
 

حالا كه كار تو شده
پر از نیرنگ و ریا
حالا كه دل توشده
فرسنگها دور از خدا
به من نگو دوستت دارم
كه باورم نمیشه
نگ وفقط تو رو دارم
كه باورم نمیشه
تو بااین چرب زبونی
هی به من دروغ میگی
میخواهی گولم بزنی
هی به من دروغ میگی
به من نگو دوستت دارم
كه باورم نمیشه
نگو فقط تو رو دارم
كه باورم نمیشه
تو با دل شكسته ام
انقده جفا نكن
تو اگه دوستم نداری
اینجوری بد تا نكن
به من نگو دوست دارم
كه باورم نمیشه
نگو فقط تو رو دارم
كه باورم نمیشه

 
 

یادمه بچه بودیم تو گذشته های دور
اون زمون كه قلب ما پر بود از شادی و شور
روزی که تورو دیدم موهاتو بافته بودی
با گل سپید یاس یه روبند ساخته بودی
روزی که تورو دیدم موهاتو بافته بودی
با گل سپید یاس یه روبند ساخته بودی

بعد از اون روز قشنگ از خدا راضی شدم
از دم صبح تا غروب با تو هم بازی شدم
چه روزای خوبی بود ولی افسوس زود گذشت
تا یه چشم به هم زدیم روز و هفته ها گذشت
چه روزای خوبی بود ولی افسوس زود گذشت
تا یه چشم به هم زدیم روز و هفته ها گذشت

یادمه روی درخت دوتا دل كنده بودیم
سال بعد از اون كوچه ما دیگه رفته بودیم
شاید اون دلا دیگه خشکیده رو ساقه ها
شاید هم بزرگ شده زیر بال شاخه ها
شاید اون دلا دیگه خشکیده رو ساقه ها
شاید هم بزرگ شده زیر بال شاخه ها

 
 

پشت سر ، پشت سر
پشت سر جهنمه
روبرو ، روبرو
قتلگاه آدمه
روح جنگل سیاه
با دست شاخه هاش داره
روحمو از من میگیره
تا یه لحظه می مونم
جغدا تو گوش هم می گن
پلنگ زخمی می میره
راه رفتن دیگه میسن
حجلهء پوسیدن من
جنگل پیره
قلب ماه سر به زیر
به دار شاخه ها اسیر
غروبشو من می بینم
ترس رفتن تو تنم
وحشت موندن تو دلم
خواب برگشتن می ینم
هر قدم به هر قدم
لحظه به لحظه سایهء
دشمن می بینم
پشت سر ، پشت سر
پشت سر جهنمه
روبرو ، روبرو
قتلگاه آدمه

 
 

در شبی غمگینتر از من
قصه رفتن سرودی
تا که چشمم را گشودم
از کنارم رفته بودی
تا که چشمم را گشودم
از کنارم رفته بودی
ای دریغا دلسپردن به عشق تو بیهوده بود
وعده ها و خنده های تو به نیرنگ آلوده بود
ای به خاطر برده عشق آتشینم
رفتی اما من فراموشت نکردم
چلچراغ روشن بیگانه بودی
سوختم و بیهوده خاموشت نکردم
رفتی اما قلب من راضی نشد
بر تو و بر عشق خود نفرین کنم
بیتو شاید بعد از این افسانه ها
ترک عشق و این غم دیرین کنم
ای دریغا دلسپردن به عشق تو بیهوده بود
وعده ها و خنده های تو به نیرنگ آلوده بود
ای به خاطر برده عشق آتشینم
رفتی اما من فراموشت نکردم
چلچراغ روشن بیگانه بودی
سوختم و بیهوده خاموشت نکردم
رفتی اما قلب من راضی نشد
بر تو و بر عشق خود نفرین کنم
بیتو شاید بعد از این افسانه ها
ترک عشق و این غم دیرین کنم

 
 

نجات من بدست توست
از این محبس نجاتم ده
لباس کهنه تن را بسوزان و حیاتم ده
بیا و نقطه پایان به شعر عمر من بگذار
تنم دیوار بین ماست
تنم را ایز میان بردار
مرا از وحشت و تردید رها کن تا رها باشم
هوای صبح بیداری
شهادت را صدا باشم
همیشه در مساف مرگ نقاب از چهره میافتد
چه در میدان چه در بستر
پس از بیماری ممتد
بیا و جامه عصیان بپوشان بر صدای من
که تنها سهم من این است
هراس بی صدا مردن
مرا از وحشت و تردید رها کن تا رها باشم
هوای صبح بیداری
شهادت را صدا باشم
نقاب از چهره ام بردار
به آیینه نشانم ده
سکوتم بدتر از مرگ است
بمیرانم زوالم ده
بیا و جامه عصیان بپوشان بر صدای من
که تنها سهم من این است
هراس بی صدا مردن
مرا از وحشت و تردید رها کن تا رها باشم
هوای صبح بیداری
شهادت را صدا باشم

 
 

چنان دل کندم از دنیا, که شکلم شکل تنهایی ست
ببین مرگ من را در خویش, که مرگ من تماشایی ست
مرا در اوج می خواهی, تماشا کن تماشا کن
دروغین بودم از دیروز, مرا امروز تماشا کن
در این دنیا که حتی ابر نمی گرید به حال ما
همه از من گریزانند تو هم بگذر از این تنها
فقط اسمی به جا مانده از آنچه بودم و هستم
دلم چون دفترم خالی قلم خشکیده در دستم
گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند مرا در خود رها کردند
همه خود درد من بودند گمان کردم که هم دردند
شگفتا از عزیزانی که هم آواز من بودند
به سوی اوج ویرانی پل پرواز من بودند


گره افتاده در کارم به خود کرده گرفتارم
به جز در خود فرو رفتن چه راهی پیش رو دارم
رفیقان یک به یک رفتند مرا در خود رها کردند
همه خود درد من بودند گمان کردم که هم دردند

رفیقان یک به یک رفتند مرا در خود رها کردند
همه خود درد من بودند گمان کردم که هم دردند


نظرات شما عزیزان:

حامی
ساعت16:13---6 مرداد 1393
امروز که صف در صف خشکیده و بی باریم

مهسا
ساعت16:34---16 دی 1392
وای من عاشق این ترانه هستم
خیییییلی مردی


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: بهمن فيروزه تاريخ: یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

چه خوش خیال است ... فاصله را میگویم ...! به خیالش تو را از من دور کرده است ؟ ولی نمیداند که جای تو امن است... اینجا !!! میان قلبم ...... تلفن تماس : 09158863593 bfirozeh@yahoo.com zex_persia@yahoo.com mosafer_tanha998@yahoo.com نظر یادتون نره !!!

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب


© All Rights Reserved to asheghaneh73.http://asheghaneh73.loxblog.com/ | Template By: